ار شو اي ديده که ايمن نتوان بود / زين سيل دمادم که در اين منزل خواب است (لسان الغیب)

ساخت وبلاگ

امام على عليه السلامفرمود: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا (مردم خوابن، وقتی بیدار می شن که بمیرن.)

ماجراهایی دارم با خواب های وقت و بی وقتم. یه زمانی بود اگه حجم و شدت کارم یهو زیاد می شد و سردرگم می شدم که چیکار باید بکنم، حتمن همون موقع می خوابیدم. البته بعدها فهمیدم کار بی ربطی هم نبوده چون باعث می شده بتونم با فراغ بال روی موضوع تمرکز کنم و راه حل بهتری برای مشکل پیش اومده پیدا کنم.

الان اما اوضاع خوابم پیچیده تر شده. یه وقتایی انگار دچار حمله خواب آلودگی می شم و توی یه فاصله زمانی با چند حمله -که هنوز نفهمیدم منظمه یا نه- روبرو می شم. یه وقتایی که دور و اطرافم خلوته و امکان خوابیدن هست، همون حمله اول کارمو می سازه و تموم. تا اینجاشو خیلی کاری ندارم. خدا رحم کنه اون وقتی رو که درگیر کارم و اصلن امکان نداره بتونم بخوابم. توانایی که توی این موقعیتا به دست میارم برای خودم باور نکردنیه. البته این توانایی به میزان راحت بودنم با طرف مقابل هم بستگی داره. (هرچند ممکنه این راحتی به قیمت جونم تموم بشه اینجور وقتا!) داشتم از تواناییم می گفتم که کافیه تو جلسه ای باشم که نشه خوابید و مجبور بشم که چشمامو باز نگه دارم. می دونی که توی این موقعیت پلک چشما چند کیلو وزن پیدا می کنه؟ از این مرحله گذشتم و الان دیگه تونستم توی شرایط نامناسب با چشم باز بخوابم. مشکلم توی این شرایط اینه که یه وقت وسط حرفایی که دارم می زنم، خوابی رو هم که دارم می بینم تعریف نکنم. هرچند این اواخر دو سه باری اتفاق افتاده که یهو متوجه شدم این حرفی که الان دارم می گم، مال این دنیا نیست و از دنیای خواب به عوالم گفتگوی ما رخنه کرده. شرایطو درک می کنی؟ اینجاست که اوج مشکل پیش اومده و اونم اینه که باید کلی جمله سر هم کنم تا اون حرفی که زده شده رو ربط بدم به دنیای موجود...

اینهمه آسمون ریسمون به هم بافتم اینو بگم که زندگیمم عین همین خوابیدنمه. هنوز نفهمیدم کی و کجا و چطور دارم زندگی می کنم. هنوز تو نخ اینم که سر دربیارم بخشای زندگیم به هم می خورن یا نه. دنبال کشف ربطای زندگیمم. 

 

+ واقعن من و تو، همه مون، فکر کردیم کجای زندگی همیم؟ چیکار داریم با زندگی هم می کنیم؟ بلدیم دردی از هم دوا کنیم یا نه؟ فقط هر چی هستیم، خدا کنه کابوس هم نباشیم و نشیم...

++ چقد این روزا وبلاگم خلوت شده :((

..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 15:27