..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ]..

متن مرتبط با «داستان بچه دار شدن حضرت مریم» در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. نوشته شده است

عنوان و احساسي براي اين پست وجود ندارد

  • اگر از من بپرسند كه بهترين سال زندگيت چند سالگي بوده؟ ميگم ٢٧ . نه به اين معني كه ٢٧ سالگي شادي و خوشي بوده، اتفاقا دردهاش خيلي زياد بود و حتي عميق تر هم شده ؛ اما منو هوشيار كرد . دلآرام ٢٨ ساله به هيچ وجه اون دلآرام ٢٧ سالگيش نبود ، به ديد جديدتري از زندگي رسيد . و بيشتر پي به بي معني بودن و بي ارزش بودن زندگي بُرد . فهميد كه زندگي صرفا طنزِ تلخِ بي رحمانه اي بيش نيست . چرا كه هميشه آنچه رو كه به دنبالش بودي و هستي و خيلي انتظارش رو كشيدي ، در بدترين زمان ممكن به تو ميده . اما بااين حال نبايد از ٢٧ سالگي ام غمگين باشم ، چون رنجه كه باعث هوشياري ميشه . مخلص كلام اينكه از ٢٧،٨ سالگي ام ممنونم و به ٢٩ سالگي ام خوش امد ميگم .+ باهم بشنويم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عادت هيچ ربطي به فراموشي ندارد :)

  • چند سال پیش يكي از آشنايان به اسم مريم خانم دو فرزند خود را با فاصله ي زماني كم از دست داد . اين خانم زندگی‌ اش كلا به دو قسمت پیش از فوت فرزندان و پس از فوت انها تقسیم کرده بود. يكبار كه من شاهد درد , ...ادامه مطلب

  • همسر داری

  • من نه روان‌شناس هستم، نه جامعه‌شناس و نه کارشناس مسائل تربیتی و خانوادگی. فقط می‌دانم در آموزش‌های عریض و طویل دوران مدرسه و دانشگاه ما، در نظام تربیتی ما، در شیوه‌ی تفکر و زندگی نسل ما، حتما کاستی‌هایی درباره‌ی زندگی مشترک و همسرداری هست. نمی‌فهمم چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما باور ندارند که همسرداری هم نیاز به آموزش دارد. نیاز به مطالعه و کتاب خواندن و کلاس‌رفتن و فیلم دیدن دارد. نیاز به صرف وقت و انرژی دارد؟ چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما، نمی‌خواهند بپذیرند که بخش عمده‌ای از موفقیت در زندگی مشترک، نه حاصل قسمت و تقدیر و شانس، که حاصل رفتارهای خود زوجین است. مدتی است که وقتی با دوستان قدیمی حال و احوال می‌کنم، جرات نمی‌کنم حال همسر آنها را بپرسم. راستش آنقدرسردی زندگی مشترک و بدتر از آن جدایی رایج شده است که که می‌ترسم این احوال‌پرسی، باعث شود چیزی را بشنوم که دوست ندارم. این که چرا در نسل ما، تا این حد مشکلات زناشویی وجود دارد، مساله خطیر و شایان توجهی است و کاش خود ما دلمان برای خودمان بسوزد و با قبول این که نیاز به مطالعه و افزایش آگاهی داریم، همسرداری بیاموزیم! برچسب‌ها: یه دآنشجومعلم میگوید+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم آذر ۱۳۹۶ساعت   توسط  یه دآنشجو مُعلّم  |  , ...ادامه مطلب

  • همسر داری

  • من نه روان‌شناس هستم، نه جامعه‌شناس و نه کارشناس مسائل تربیتی و خانوادگی. فقط می‌دانم در آموزش‌های عریض و طویل دوران مدرسه و دانشگاه ما، در نظام تربیتی ما، در شیوه‌ی تفکر و زندگی نسل ما، حتما کاستی‌هایی درباره‌ی زندگی مشترک و همسرداری هست. نمی‌فهمم چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما باور ندارند که همسرداری هم نیاز به آموزش دارد. نیاز به مطالعه و کتاب خواندن و کلاس‌رفتن و فیلم دیدن دارد. نیاز به صرف وقت و انرژی دارد؟ چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما، نمی‌خواهند بپذیرند که بخش عمده‌ای از موفقیت در زندگی مشترک، نه حاصل قسمت و تقدیر و شانس، که حاصل رفتارهای خود زوجین است. مدتی است که وقتی با دوستان قدیمی حال و احوال می‌کنم، جرات نمی‌کنم حال همسر آنها را بپرسم. راستش آنقدرسردی زندگی مشترک و بدتر از آن جد, ...ادامه مطلب

  • خدایا لیاقتشو دارم ؟

  •   بنده خدا داشت حرف می‌زد، وسط حرفاش یهو خیلی جدی گفت به این چادر سرت قسم .... انگار کلی وزنه انداخت روی دوشم. گردنم درد گرفت.   + sunlady عزیز ایمیل واست فرستادم برچسب‌ها: یه دآنشجومعلم میگوید + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط  یه دآنشجو مُعلّم  ,لیاقتشو ...ادامه مطلب

  • دارن هرروزدوباره مثل قدیم.گل لاله ولی پرپر میارن ،علی اکبرهای گلگون کفنویکی بی دست یکی بی سرمیارن

  •   به نام شهیدی کهعباس وار جنگیدزینب وار اسیر شدحسینی وار به شهادت رسید. + شهید مدافع حرم محسن حججی  ++ عنوان از مداحی زیبای سید رضا نریمانی  ,دارن,هرروزدوباره,مثل,قدیمگل,لاله,ولی,پرپر,میارن,،علی,اکبرهای,گلگون,کفنویکی,دست,یکی,سرمیارن ...ادامه مطلب

  • همه دارند به باپوس تو می آیند ، طبق معمول من بی سر و پا جا مانده ام :(

  •     اين ديده نيست قابل ديدار روي توچشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را تو در ميان جمعي و من در تفكرمكاندر كجا روم و پيدا كنم تو را    ,همه دارند به پابوسی تومی آیند,همه دارند به پابوسی تو میایند,همه دارند به پابوسی,همه دارند به پابوس تو میایند,همه دارند به سوی حرمت,همه دارند به اوضاع دلم میخندند,همه دارند به پابوسی تو,همه دوست دارند به بهشت بروند,همه خاک دارند به بالین ...ادامه مطلب

  • این شروع تازه ، مثل بوی جانماز مادرم عطر خوبی دارد

  •   از روز چهارشنبه که مدرسه را به قصد منزل ترک نمودیم و با یک نت ورکی در اتوبوس هم مسیر شدیم ، مدام فکری به جآن ذهنمان افتاده و ذهن مبارک را قلقلک میدهد . چهارشنبه بعد از اینکه در حالت خواب و بیدار وچرت زدن در اتوبوس ساعت ها با این خانم فک زدیم و قصد داشت من هم نت ورکی شوم که نشدم ، این ایده درذهنم ایجاد شد . قدیمی ها واقعا راست گفتند که : عدو سبب خیر خواهد شد اگر خدا خواهد . که مثالشان هم اکنون مصداق من است ( البت عدو را از خانم نت ورکی فاکتور باید گرفت منتها در مثل جای مناقشه نیست ). بعد از پیاده شدن از اتوبوس باخودم فکر کردم و صحبت ها و نحوه ی کار و فعالیت های این بازاریابی ها رامرور کردم و باخود گفتم  که میتوان الگو برداری کرد منتها بایک روش دیگر . روشی بی دردسر و صد البته خداپسندانه . اما این ایده مان که قصد عملی کردنش را دارم ، باید استارتش صحیح زده شود . چرا که بحث اصلی برسر این قضیه است که باید از جایی شروع کنم که اعتماد وجود داشته باشد . اساس کارم جدای از توکل و کمک خدا با اعتماد کلید میخورد . درمرحله ی اول جذب اعتماد و بعدش ان شاالله مراحل بعدی . احساس میکنم که از دانشگاه شروع, ...ادامه مطلب

  • عنوان ندارد

  •   یک وقت هایی همه چیز مثل روز برایت روشن است اما باورکردنش سخت است . تلخ است اما حقیقت دارد   ,عنوان ندارد,این وبلاگ عنوان ندارد ...ادامه مطلب

  • فقط خدا بدون اینکه به تو نیاز داشته باشد ، دوستت دارد

  •     روزی علامه جعفری سوار تاکسی می‌شوند. در مسیر راه نفس عمیقی میکشن و از ته دل میگن : ای خدای من ! راننده تاکسی با اعتراض میگه : یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!  ایشان در جواب فوراً دو بیت از سعدی می‌خواند : چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است چنان کار هرکس به هم ساخته که گویا به غیری نپرداخته   + عشق ازنظرمن یعنی همین . , ...ادامه مطلب

  • ماجرای بچه دار شدن آرایشگر

  • در شهري در یک کشور خارجی ، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او باخود عهد كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌ا,ماجرای بچه دار نشدن بهنوش بختیاری,ماجرای بچه دار شدن مجتبی ای,ماجرای بچه دار شدن رونالدو,ماجرای بچه دار شدن آرزو افشار,داستان بچه دار شدن,داستان بچه دار شدن من,داستان بچه دار شدن زن و شوهر,داستان بچه دارشدنم,داستان بچه دار شدن حضرت مریم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها