..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ]..

متن مرتبط با «من كه توي سياهيا» در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. نوشته شده است

شما كه گردنت بلنده ميشه بگي باهار كدوم وره ؟!

  • یه اصطلاح تو روانشناسی هست به اسم "anhedonia" به حالتی گفته میشه که چیزایی که قبلا شخص رو خوشحال میکرد، دیگه تاثیری تو حالش نداره. در رابطه با خيلي چيز ها من جمله ايام عيد من دچار اين حس شدم . + به عنوان اخرين پست ، توي كامنتا يا لينك ناشناس كه در پست ثابت هست ؛ يك يادگاري ، پيشنهاد ، انتقاد ، سوال و يا بقول مهران مديري چيزي كه بخواي بگي و من توي چند مورد قبلي نگفته باشم رو برام بفرستين :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد

  • مي دانم که موسم بهارست و با طبیعت و حول حالنا همنوا باید بود و مي ‌دانم هفت‌ سين چیدن و آتش‌ نوروز برافروختن و دعای کنار سفره و دل و روی خرم داشتن را . خوب می‌ دانم دل از تیرگي ‌ها شستن ، لباس نو پوشیدن ، حلالیت‌ طلبی و رو‌ بوسی‌ کردنها را، دیوان حافظ به دست‌ گرفتن و فال نکوفرجام خواستن و درآمدن نوبهارست در آن کوش که خوشدل باشی ها را ؛ اما دلم گرفته است نه از آن دل‌ گیری ‌ها از آنی که همایون سرود دلم گرفته ای‌ دوست هوای گریه با من نمی‌ دانم چرا؟!بغض غریبی می‌ فشارد گلویم را و بسان گریه بچه ‌یتیمی تنها، نفس را فرو می‌ برد بی‌ صدا. رمقي نیست که به رسم عادت پیام تکراری عرض تبریک دوستان و اقوام را باز کنم چه رسد به آن‌ که منم پیامی تکراری فوروارد کنم نمی‌ دانم چرا؟!دیر هنگامی است ذهن ملول من به کیبورد گوشی فرمان تایپ شور و اشتیاق و دلخوشی و امید را نمی‌ دهد نمی‌ دانم چرا؟!کاش می‌ توانستم من هم در نمایش‌ نامه یا مقلب القلوب نشان دهم که حال من خوب است ما همه خوبیم و سال نو را به دعای تغییر گره زنم اما حس اجرا ندارم نمی‌ دانم چرا؟!گیرم سر و رویی صفا دادم و هفت ‌سینی چیدم و حافظی را به دست‌ گیرم اما این‌ بار تورق حافظ فالی بهاری نیاورد كي شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد نمی‌ دانم چرا هجوم پر تکرار خاطرات تلخ و ناگفته‌ های بسیار، دولت ذهن را به تاراج برده است .در هر صفحه و کانال و استاتوس و پروفایلی همه تبریک در تبریک و شادباش‌ گویان. كاش این دروغ بزرگ راست بود اما این همه حال خوش را من یکی باور نمی کنم نمی‌ دانم چرا؟!حال غمین من نه برای گرانی و تورم و نه آینده و جوانان وطن و نه وعده‌ هاي این و آن و نه برای دختران فرار از سمِ مدرسه . شايد من باز افسرده شده‌ ام اما این افسردگی حاد را, ...ادامه مطلب

  • گاه حتي ميبينم كه زمين زير دو پايم از تكيه گاه تهي ميشود

  • همه انسان ها، در لحظاتي از زندگيشان، خود را تنها احساس مي كنند. تنهايي زيستن يعني جدا شدن از آنچه بوديم براي رسيدن به آن چه در آينده خواهيم بود . الحق و الانصاف تنهايي عميق ترين واقعيت بشری است. و آرامشي كه در تنهايي هست در هيچ چيز ديگري نميتوان يافت . شايد به همين سبب است كه جز يكبار !!! حرف هاي دل شوریده ام را هميشه بر دفتر نوشتم و علاقه اي به اينكه در مورد حالم و يا آرزوهايم با كسي صحبت كنم ؛ و يا حتی ملاقاتي داشته باشم ، نداشته ام . آخر ميداني حقيقت اين است كه وقتي از سر عادت يا دلتنگي و يا حتي تنهايي چیزی را میگویی ,بهتر كه آن را به كسي نگويي بلكه بجایش دفتری برداري و او را بنویسي ، یکی دو روز بعد آنچه را که نوشته‌ای بخوان , و می توانی ببینی که او می ‌توانست چیزی وحشتناک برای گفتن بوده باشد كه جز پشيماني و بد و بيراه گفتن به خود چيزي عايدت نميشود . ضمنا مدتي كه اين كار را انجام دهي ، به این ترتیب به آهستگی استاد خود شده و می‌ دانی چه چیزی گفتنی و چه چیزی نگفتنی و چه كاري نكردي است حتي :) هم اكنون پستم را از همينجا مينويسم :) كه لذت تنهايي بالاي كوه رفتن را با شما تقسيم كنم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ارغوان تو بخوان نغمه ي ناخوانده ي من :)

  • ای همه راه آمدی، آریبنشین خسته‌ ای و حق دارینَفَسی تازه کننمی‌ دانم چند مانده‌ ست از شبِ دشوارتا رسیدن هنوز باید رفتکار سخت است و راه ناهموار :)روح بلندتان شاد آقاي ابتهاج , ...ادامه مطلب

  • تنها مرگ است كه دروغ نميگويد

  • يكي از تفريحات و لذت هاي زندگي من تنهايي به بالاترين نقطه ي شهر رفتن  كليك و ساعت ها در سكوت خيره به شهر شدن است . گاه آنقدر محو داستان هر يك از چراغ هاي روشن خانه هاي اين شهر ميشوم  كليك كه ديگر زمان از دستم خارج ميشود . اما همين لحظات براي من بسيار زيبا و دلنشين هست . به طوري كه اصلا علاقه اي به جايگزين كردن اين تفريح با ساير تفريحات معمول را ندارم . چرا كه روز به روز ديدگاه عميق تري از زندگي را به من هديه ميدهد . بهتر ميفهمم كه چقدر با وجود اين همه بزرگي و عظمت جهان ، ما انسان ها هيچيم و دنيا چقدر عبث و باطل است . درباب همين مطلب و پيرامون عبث بودن وجود ؛ شوپنهاور اشاراتی دارد که صحنه های زندگی همچون تصاویر منقوش برسنگ های سخت و ناهموارند. از نگاه نزدیک اثری برما نمیگذارند و چیز زیبایی در آنها یافت نميشود مگر آنکه قدری دورتر بایستیم . در واقع دست یافتن به آنچه مدتها در آرزویش بسر برده ایم ؛ فقط کشف این حقیقت است که آن چیز چه مایه پوچ و توخالی بوده ! گاهي ماچنان زندگی میکنیم که گویی درانتظار چیزی بهتر هستیم حال آنکه اغلب  آرزو میکنیم که ای کاش گذشته بازگردد و برآن حسرت میخوریم. ما به زمان بسان چیزی نظرمیکنیم که باید درگذرد و دراین رهگذر مارا به اهداف و خواسته هايمان برساند . اكثر مردم هنگامیکه به پایان کار میرسند و نظری بر گذشته می افکنند در می یابند که سرتاسر زندگی را چون چیزی گذرازیسته اند و باحيرت مشاهده میکنند که آنچه بی اعتنا از کنارش گذشته اند و لذتی از آن نبرده اند ، همان زندگی شان بوده یعنی همان چیزی که بخاطرش زندگی کرده اند .آه، چه مخلوق حریص, ...ادامه مطلب

  • زمستان عزيز ، فصل من ؛ فصل شكوفايي و رشد

  • برخي از دوره هاي رشد ما ، چنان گيج كننده است كه ما حتي تشخيص نميدهيم كه رشدي در حال وقوع است . شايد ما احساس خصومت شديد يا عصبانيت يا گريه و غم كنيم و يا دچار حمله هراس و يا هيستريك شويم و يا ممكن است احساس افسردگي كنيم . اما هرگز به ذهن ما خطور نميكند كه در واقع در مرحله اي از تغيير هستيم . مگر اينكه ما اتفاقي در كتابي در مورد حالمان بخوانيم . يا اينكه شخص متخصصي براي ما توضيحش بدهد . دقيقا حالمان مثل دانه ايست كه در تلاش است سنگي را بشكند و از دل زمين برخيزد. تا به گياه تبديل شود . اغلب اين احساس برايمان ناخوشايند است . حتي ممكن است براي اطرافيانمان هم باعث تعجب شود  . اما انچه برايمان ناخوشايند ترش ميكند ،اين است كه نميدانيم چه اتفاقي در حال افتادن است ؟! آن دوره هاي طولاني كه بنظر ميرسد چيزي در درونمان منتظر است ؛ نفس خود را حبس كرده و مطمئن نيستيم از اين كه قدم بعدي چه بايد باشد ؟ و يا چيست ؟ اما سرانجام تبديل به دوره هايي ميشود كه منتظر آن هستيم . زيرا در آن دوره ها است كه ميفهميم براي مرحله بعدي زندگي خود آماده شده ايم . و اين به احتمال زياد يعني سطح جديدي از شخصيت در حال شكفتن است . چرا كه به ضرس قاطع ميتوانم بگويم محال است چيزي تا ابد همان بماند كه بوده . تغيير و شكوفايي جز لاينفك زندگي يك موجود است . حال تغيير فيزيكي باشد و يا روحي :) امروز هم جمعه بود و كلافگي جمعه اي مجددا سراغم آمد ؛ تنهایی دل به جاده زدم و از هواي پاك و سرد زمستاني لذت بردم . تركيب هواي تميز ، آسمان آبي ، ابر ، زمستان ، تلالو نور و صداي استاد شجريان ؛ باعث شد براي لحظات كوتاهي از همه جا و همه ي دغدغه هايم دور شوم  .  به همین علت , ...ادامه مطلب

  • من پريشان حال و دلخون با همين دنياي خويشم :)

  • متنفرم از روزهايي كه حتي خود نميدانم دردم چيست ؟ شايد هم ديوانه شدم و بقول آر دي لينگ ديوانگي يك سازگاري كاملا عقلاني با يك جهان ديوانه است .و اين يعني من هم در حال سازگاري با دنياي خويشم  :) به هر جهت هرچه فكر كردم دليل منطقي را پيدا نكردم و با همين شوريده حالي پشت فرمان نشستم  و به سمت شهر مورد علاقه ام رفتم بلكه مقداري از اين حال بد را به حال خوب تبديل كنيم .  بار ديگر شهري كه دوست ميداشتم / ميدارم / خواهم داشت  :) كليك و كليك  پ.ن : سردي دي ماه و زيبايي برف باعث شد كه اين كليپ را اماده كنم . ممنون از مهران ياوري عزيز:) + باهم بشنويم  + نوشته شده در جمعه هفدهم دی ۱۴۰۰ ساعت 22:40 توسط دلآرام  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هيچ وقت اجازه نده كه حدت را به تو متذكر شوند

  • همیشه از یك حدی که بگذرد قضیه برعکس ميشود. از يك حد كه مهربانتر شوي سو استفاده ها از تو زياد ميشود ، نقد و انتقاد و حسادت ها زياد ميشود از يك حدي که بیخیال تر شوي همه چیز روال‌ تر ميشود. لكن اين حد بس, ...ادامه مطلب

  • نميفهمند :)

  • توی هر خانه همیشه کسی هست که برای خوردن شیرینی وا رفته ته جعبه داوطلب می‌شود،برای خوردن آن بخش نرم ‌تر موز که نزدیک است خراب بشود، یا برنج ‌هایی که چسبیده به ته قابلمه و سفت شده.این آدم همان است که مو, ...ادامه مطلب

  • من هيچ وقت آدم دست و دلبازي نبودم :)

  • یک وقت‌هایی آهنگ‌هایی هستند که آدم را به خودشان می‌گیرند. یعنی جدا از آهنگشان، متن ترانه و شعری که خوانده می‌شود عجیب به دلت می‌نشیند. حس می‌کنی چه حرف دل تورا می‌زند. این جور وقت‌ها اغلب، سوزنمان گیر, ...ادامه مطلب

  • اين همان منظورم اين نبود است :)

  • در انتخابات کلمات دقت کنیم ، گاهی یک کلمه ی اشتباهی، نقطه ی پایان یک رابطه است :)  و انسان به اين نتيجه ميرسد كه تنهایی، اصلا چیز غمگین کننده و ناشادمانی نبوده و نيست و نخواهد بود :) به همين سادگي :)+  بي مخاطب :), ...ادامه مطلب

  • يكي از افتخارات زندگي ام شايد همين باشد كه هيچ وقت آدم دورو اي نبوده ام :)

  • يا اصول نقابت را خوب و محکم بچین که هیچ کسی پی به اصلت نبرد ، یا نقابت را بردار تا همه تکلیف خودشان را بدانند :) , ...ادامه مطلب

  • اين روزهاي من

  •  خودم را قایم می کنم پشت لبخندها. پشت مشغولیت های روزمره. عادی زندگی می کنم. بی سر و صدا رفت و آمد می کنم. خودم را گم می کنم توی بوی قهوه ای که بی دلیل بیدار نگهم دارد. فرار می کنم از خودم. فرار می کن, ...ادامه مطلب

  • كي فرصت كرديم كه انقد پير شيم ؟

  •   ‌اون موقعی که اینترنت مد نبود ما با Dial-up به نت وصل میشدیم گوگل رو میزدیم یه چایی میخوردیم میرفتیم دستشویی میومدیم میدیم تازه داره باز میکنه.   + لابه لاي كتاباي قديمي رو ميگشتم چشمم به اين افتا, ...ادامه مطلب

  • من از حالم به این مردم دروغای بدی می گم

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها