..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ]..

متن مرتبط با «اليوم اكملت لكم دينكم في اي سورة» در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. نوشته شده است

اين نيز بگذرد :)

  • هنوز در سفرم. خیال می ‌کنم در آب‌ های جهان، قایقی است و من مسافر قایق . هزارها سال است سرود زنده‌ ی دریانوردهای کهن رابه گوش روزنه‌ های فصول می‌ خوانم و پیش می‌ رانم. به راستي مرا سفر به کجا می برد؟** سهراب سپهري+ بااينكه از شهريور ١٤٠٠ كه درگير كرونا دلتا شدم و احساس ميكنم زنده ماندم چيزي جز معجزه نبود ، اما مجددا بارها درگير كرونا شدم و امشب هم حال مساعدي ندارم . اما بااين حال شنيدن صداي باران از پشت پنجره در اين وقت شب برايم بسيار لذت بخش است . ++ با هم بشنويم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عنوان و احساسي براي اين پست وجود ندارد

  • اگر از من بپرسند كه بهترين سال زندگيت چند سالگي بوده؟ ميگم ٢٧ . نه به اين معني كه ٢٧ سالگي شادي و خوشي بوده، اتفاقا دردهاش خيلي زياد بود و حتي عميق تر هم شده ؛ اما منو هوشيار كرد . دلآرام ٢٨ ساله به هيچ وجه اون دلآرام ٢٧ سالگيش نبود ، به ديد جديدتري از زندگي رسيد . و بيشتر پي به بي معني بودن و بي ارزش بودن زندگي بُرد . فهميد كه زندگي صرفا طنزِ تلخِ بي رحمانه اي بيش نيست . چرا كه هميشه آنچه رو كه به دنبالش بودي و هستي و خيلي انتظارش رو كشيدي ، در بدترين زمان ممكن به تو ميده . اما بااين حال نبايد از ٢٧ سالگي ام غمگين باشم ، چون رنجه كه باعث هوشياري ميشه . مخلص كلام اينكه از ٢٧،٨ سالگي ام ممنونم و به ٢٩ سالگي ام خوش امد ميگم .+ باهم بشنويم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امید هیچ معجزه اي ز مرده نیست؛ زنده باش!

  • ١- با این که من در اين ساعت و در اين لحظه دلم سخت گرفته از فضاي اين بيمارستان ولی با برفی که بارید، نوری در دل من تابیده شد. قلبم از این همه زیبایی مچاله شد. به وقت ٠٠:٣٠ بامداد يكشنبه ٢٥ دي ماه ١٤٠١ ٢- این‌ جا همچنان برف می‌ بارد . من در حال گوش دادن به اين قطعه زيبا هستم . برف ميبارد و از پشت پنجره به تماشای آن ایستادم. پرهای بالش خدا بر سرمان مي ‌ریزد. یک‌ آن زمان و مکان را گم کردم و گمان بردم سال ۸۶ است. برف چنان می‌ آید که مدرسه برای یک هفته تعطیل می‌ شود و هر شب، من با خیال راحت به خواب می ‌روم. به وقت نخوابيدن و كلافگي ٠٣:٥٨ بامداد ٣- ميشود هر وقت برف باريد ؛ فقط ياد من بيفتي ؟! بشنويم به وقت ٠٥:٣٤ ٤- بلاخره صبح شد .از شب گذشته برف می‌ بارد. شهر یک ‌دست سفید شده و در سکوتی آرامش‌ بخش فرو رفته. كليك در چهار پنج سال اخیر همچین برفی را به یاد ندارم. انگار سال ۸۶ باشد. یا قبل‌ تر ۸۳، که حتّی بر خورشید هم برف نشست. به راستي كه قدر دانه به دانه ‌ی برف را آدمیزاد وقتی می‌ فهمد که شهر زيبا و كوهستاني اش را خشک و رودخانه هايش را خالی می‌ بيند . پ.ن: مطالب بالا ثبت موقت شده بود . فرصت تكميل را تا به امروز بدست نياوردم . بايد احوالاتم را ثبت كنم تا يادم نرود . اين روزها همه چيز تاكيد ميكنم همه چيز فراموش شده و فراموش ميشود . بايد بنويسم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گاه حتي ميبينم كه زمين زير دو پايم از تكيه گاه تهي ميشود

  • همه انسان ها، در لحظاتي از زندگيشان، خود را تنها احساس مي كنند. تنهايي زيستن يعني جدا شدن از آنچه بوديم براي رسيدن به آن چه در آينده خواهيم بود . الحق و الانصاف تنهايي عميق ترين واقعيت بشری است. و آرامشي كه در تنهايي هست در هيچ چيز ديگري نميتوان يافت . شايد به همين سبب است كه جز يكبار !!! حرف هاي دل شوریده ام را هميشه بر دفتر نوشتم و علاقه اي به اينكه در مورد حالم و يا آرزوهايم با كسي صحبت كنم ؛ و يا حتی ملاقاتي داشته باشم ، نداشته ام . آخر ميداني حقيقت اين است كه وقتي از سر عادت يا دلتنگي و يا حتي تنهايي چیزی را میگویی ,بهتر كه آن را به كسي نگويي بلكه بجایش دفتری برداري و او را بنویسي ، یکی دو روز بعد آنچه را که نوشته‌ای بخوان , و می توانی ببینی که او می ‌توانست چیزی وحشتناک برای گفتن بوده باشد كه جز پشيماني و بد و بيراه گفتن به خود چيزي عايدت نميشود . ضمنا مدتي كه اين كار را انجام دهي ، به این ترتیب به آهستگی استاد خود شده و می‌ دانی چه چیزی گفتنی و چه چیزی نگفتنی و چه كاري نكردي است حتي :) هم اكنون پستم را از همينجا مينويسم :) كه لذت تنهايي بالاي كوه رفتن را با شما تقسيم كنم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پاييزم و چشم انتظار بهار :)

  • ‏غم، آدمیزاد را بی‌ حرف‌ می‌ كند . غم باعث ميشود كه آدمي نداند دقیقاً از چه بنویسد و اصلا چرا بنويسد ؟ + حال و هواي غروبِ جمعه ها كليك++ تركيبي از تابستان و پاييز شهرم كليكپ.ن: فيلم مربوط به باران بهاري و درخت انجيرم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • كابوس يا رويا مسئله اين است

  • شايد حق با ملاصدراست که بهشت و جهنم را ظهور و تجسم قوه ‌ی خیالیه و از جنس خواب و رویا می‌ داند. فکر کن آدم بعد از مرگ الی الابد توی رویاهای شیرین باشد، محشر است. و صد البته الی الابد کابوس دیدن هم فلاکتی است برای خودش. * منطقي نيست كه بخواهيم يكسال گناه را در يك شب تسويه كنيم . ولي ادميزاد است ديگر. دعا كنيم براي كابوس هايمان ** اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هم صحبت خاك و رفيق عطر بارون شدم

  • وقتي شاعرميفرمايد : يه سفر رهايي از دلهره  ميخوام ، از طبيعت يه كمي خاطره ميخوام * شنونده بايد فرصت و تعطيلات را غنيمت بشمارد  :)صرفا جهت ثبت خاطرات  كليك كليك كليك  و كليك * اهنگ پنجره سياوش قميشي . با هم بشنويم كليك+ عكس ها بااستفاده از picsart  سوكسي , ...ادامه مطلب

  • احیاناً يبكي فيك كل شي اِلا عينيك

  • حقايق زندگي ما را رنج ميدهند . و در وسع هيچ انساني نيست كه زندگي بي رنج داشته باشد . اصلا ميداني ، تراژدي زندگي اين است كه حتي اگر تمامي كوشش هاي رسيدن به هدفت را هم متحمل شوي ، باز هم چيزي رسيدن به آن را تضمين نميكند . وجوه تراژيك زندگي كه اجتناب ناپذير هم هستند ، اين است كه همواره بااين وجوه سرو كار داريم و هر لحظه بايد حقيقتي را كه ناخوشايند است بپذيريم ، چرا كه تنها حقيقت است كه مارا نجات ميدهد .اگر با حقايق آشنا شوي ؛ ممكن است زندگي ات را تلخ كند . اما اگر زندگي و مرگمان را در اينجا و اكنون ترسيم كنيم ، هستي ما از خواب و خيال بيدار خواهد شد .انگاه در مي يابيم آنان كه احترام قلبي خودرا به مرگ ابراز كرده اند ، شوق خروج از پيله ي افكار و هر انچه كه برايش آزار دهنده است را بدست آورده اند . بنظرم عمده ي اضطراب هاي بشر را همين دو ( هيچ ) يعني هيچكس و هيچ چيز تشكيل ميدهد كه اولي اضطراب تنهايي و دومي اضطراب مرگ است.اما غافل از اينكه مرگ انديشي آغاز زندگي است هرچند كه خود مرگ پايان زندگي قابل لمسمان است .نيچه در جمله اي درخشان ميگويد اگر ميخواهيد زندگي را آغاز كنيد ، فرض كنيد فرشته مرگ جلوي شما حاضر شده است و شما فقط فرصت نوشتن متني بر روي سنگ قبرت داري و بعد از آن بلافاصله ميميري . اما هيچ محدوديتي هم در نوشتن نداري . پس چنين بنويس در اينجا كسي آرميده است كه ميخواست فلان شود اما بهمان شد . يا ميخواست فلان نشود اما بهمان شد . و در قسمت اول آرمان و در قسمت دوم آنچه واقعيت پيدا كرده را بنويس . و واقعيت ها را از فردا شروع كن و هرچه آرمانت بوده را عمل كن . بايد بدون حسرت و اضطراب ، بياد مرگ باشيم . چرا كه انسان اگر به هر امر نامعلومي ، بيش از آنچه ضرورت داشته باشد ، بپردازد ، , ...ادامه مطلب

  • زمستان عزيز ، فصل من ؛ فصل شكوفايي و رشد

  • برخي از دوره هاي رشد ما ، چنان گيج كننده است كه ما حتي تشخيص نميدهيم كه رشدي در حال وقوع است . شايد ما احساس خصومت شديد يا عصبانيت يا گريه و غم كنيم و يا دچار حمله هراس و يا هيستريك شويم و يا ممكن است احساس افسردگي كنيم . اما هرگز به ذهن ما خطور نميكند كه در واقع در مرحله اي از تغيير هستيم . مگر اينكه ما اتفاقي در كتابي در مورد حالمان بخوانيم . يا اينكه شخص متخصصي براي ما توضيحش بدهد . دقيقا حالمان مثل دانه ايست كه در تلاش است سنگي را بشكند و از دل زمين برخيزد. تا به گياه تبديل شود . اغلب اين احساس برايمان ناخوشايند است . حتي ممكن است براي اطرافيانمان هم باعث تعجب شود  . اما انچه برايمان ناخوشايند ترش ميكند ،اين است كه نميدانيم چه اتفاقي در حال افتادن است ؟! آن دوره هاي طولاني كه بنظر ميرسد چيزي در درونمان منتظر است ؛ نفس خود را حبس كرده و مطمئن نيستيم از اين كه قدم بعدي چه بايد باشد ؟ و يا چيست ؟ اما سرانجام تبديل به دوره هايي ميشود كه منتظر آن هستيم . زيرا در آن دوره ها است كه ميفهميم براي مرحله بعدي زندگي خود آماده شده ايم . و اين به احتمال زياد يعني سطح جديدي از شخصيت در حال شكفتن است . چرا كه به ضرس قاطع ميتوانم بگويم محال است چيزي تا ابد همان بماند كه بوده . تغيير و شكوفايي جز لاينفك زندگي يك موجود است . حال تغيير فيزيكي باشد و يا روحي :) امروز هم جمعه بود و كلافگي جمعه اي مجددا سراغم آمد ؛ تنهایی دل به جاده زدم و از هواي پاك و سرد زمستاني لذت بردم . تركيب هواي تميز ، آسمان آبي ، ابر ، زمستان ، تلالو نور و صداي استاد شجريان ؛ باعث شد براي لحظات كوتاهي از همه جا و همه ي دغدغه هايم دور شوم  .  به همین علت , ...ادامه مطلب

  • من پريشان حال و دلخون با همين دنياي خويشم :)

  • متنفرم از روزهايي كه حتي خود نميدانم دردم چيست ؟ شايد هم ديوانه شدم و بقول آر دي لينگ ديوانگي يك سازگاري كاملا عقلاني با يك جهان ديوانه است .و اين يعني من هم در حال سازگاري با دنياي خويشم  :) به هر جهت هرچه فكر كردم دليل منطقي را پيدا نكردم و با همين شوريده حالي پشت فرمان نشستم  و به سمت شهر مورد علاقه ام رفتم بلكه مقداري از اين حال بد را به حال خوب تبديل كنيم .  بار ديگر شهري كه دوست ميداشتم / ميدارم / خواهم داشت  :) كليك و كليك  پ.ن : سردي دي ماه و زيبايي برف باعث شد كه اين كليپ را اماده كنم . ممنون از مهران ياوري عزيز:) + باهم بشنويم  + نوشته شده در جمعه هفدهم دی ۱۴۰۰ ساعت 22:40 توسط دلآرام  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مبر ز موي سپيدم گمان به عمر دراز / جوان ز حادثه اي پير ميشود گاهي

  • در آینه نگاه ميكنم و انگار چیز زیادی تغییر نکرده است. فقط پس از پنج سال چندين تارموي سفيد شده كه هر بار مادرم به زور آنها را از روي سرم جدا ميكند اما بي فايده است و شاید چند س, ...ادامه مطلب

  • بدون ويرايش ، بدون تعارف

  • حدود يك ماه پيش اتفاقي اين فايل صوتي از آقاي كيا رستمي را شنيدم با خودم فكر كردم كه هر انساني بايد تنهایی زندگی کردن را یاد بگيرد . اینطور که بلد باشی از تنهايي ات لذت ببری، شادی کنی، تسلا بیابی و برا, ...ادامه مطلب

  • يا رب ان لنا فيك رجاء عظيما :) فحقق رجائنا مولانا

  • زندگی بعضی از آدمها دشت است. دشت‌هایی فراخ و سرسبز، با گل‌هایی رنگ رنگ که آسمان آبی دارد.زندگی بعضی‌های دیگر کوه است. دامنه و قله دارد. ازش بالا می‌روند و فتح‌اش می‌کنند . زندگی بعضی‌های دیگر بیابان ا, ...ادامه مطلب

  • اين همان منظورم اين نبود است :)

  • در انتخابات کلمات دقت کنیم ، گاهی یک کلمه ی اشتباهی، نقطه ی پایان یک رابطه است :)  و انسان به اين نتيجه ميرسد كه تنهایی، اصلا چیز غمگین کننده و ناشادمانی نبوده و نيست و نخواهد بود :) به همين سادگي :)+  بي مخاطب :), ...ادامه مطلب

  • نگاه عاقل اندر سفيه :)

  • بعضی ها خوشحالند و خوشحالیشان حتی توی کامنت گذاشتنشان هم مشخص است . بعضی ها الکی خوشند و الکی خوشیشان را فقط می شود از چشمهایشان فهمید . بعضی ها درد دارند و دردشان را همه جا جار می زنند . بعضی ها درد , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها