..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ]..

متن مرتبط با «من که توی سیاهیا از همه» در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. نوشته شده است

باقي همه بي حاصلي و بي خبري :)

  • 16752 ساعت از زماني كه از ته دل خنديدم؛ گذشته :) كليك لابه لاي ثبت احوالاتم ، ميان تمامِ اين غم ها زيبايي را هم ثبت ميكنم . تا فراموش نكنم كليك ** عكس بدون اديت ، لوكيشن مثل هميشه پشت فرمان و معطل در ترافيك ^_^ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گاه حتي ميبينم كه زمين زير دو پايم از تكيه گاه تهي ميشود

  • همه انسان ها، در لحظاتي از زندگيشان، خود را تنها احساس مي كنند. تنهايي زيستن يعني جدا شدن از آنچه بوديم براي رسيدن به آن چه در آينده خواهيم بود . الحق و الانصاف تنهايي عميق ترين واقعيت بشری است. و آرامشي كه در تنهايي هست در هيچ چيز ديگري نميتوان يافت . شايد به همين سبب است كه جز يكبار !!! حرف هاي دل شوریده ام را هميشه بر دفتر نوشتم و علاقه اي به اينكه در مورد حالم و يا آرزوهايم با كسي صحبت كنم ؛ و يا حتی ملاقاتي داشته باشم ، نداشته ام . آخر ميداني حقيقت اين است كه وقتي از سر عادت يا دلتنگي و يا حتي تنهايي چیزی را میگویی ,بهتر كه آن را به كسي نگويي بلكه بجایش دفتری برداري و او را بنویسي ، یکی دو روز بعد آنچه را که نوشته‌ای بخوان , و می توانی ببینی که او می ‌توانست چیزی وحشتناک برای گفتن بوده باشد كه جز پشيماني و بد و بيراه گفتن به خود چيزي عايدت نميشود . ضمنا مدتي كه اين كار را انجام دهي ، به این ترتیب به آهستگی استاد خود شده و می‌ دانی چه چیزی گفتنی و چه چیزی نگفتنی و چه كاري نكردي است حتي :) هم اكنون پستم را از همينجا مينويسم :) كه لذت تنهايي بالاي كوه رفتن را با شما تقسيم كنم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ارغوان تو بخوان نغمه ي ناخوانده ي من :)

  • ای همه راه آمدی، آریبنشین خسته‌ ای و حق دارینَفَسی تازه کننمی‌ دانم چند مانده‌ ست از شبِ دشوارتا رسیدن هنوز باید رفتکار سخت است و راه ناهموار :)روح بلندتان شاد آقاي ابتهاج , ...ادامه مطلب

  • زمستان عزيز ، فصل من ؛ فصل شكوفايي و رشد

  • برخي از دوره هاي رشد ما ، چنان گيج كننده است كه ما حتي تشخيص نميدهيم كه رشدي در حال وقوع است . شايد ما احساس خصومت شديد يا عصبانيت يا گريه و غم كنيم و يا دچار حمله هراس و يا هيستريك شويم و يا ممكن است احساس افسردگي كنيم . اما هرگز به ذهن ما خطور نميكند كه در واقع در مرحله اي از تغيير هستيم . مگر اينكه ما اتفاقي در كتابي در مورد حالمان بخوانيم . يا اينكه شخص متخصصي براي ما توضيحش بدهد . دقيقا حالمان مثل دانه ايست كه در تلاش است سنگي را بشكند و از دل زمين برخيزد. تا به گياه تبديل شود . اغلب اين احساس برايمان ناخوشايند است . حتي ممكن است براي اطرافيانمان هم باعث تعجب شود  . اما انچه برايمان ناخوشايند ترش ميكند ،اين است كه نميدانيم چه اتفاقي در حال افتادن است ؟! آن دوره هاي طولاني كه بنظر ميرسد چيزي در درونمان منتظر است ؛ نفس خود را حبس كرده و مطمئن نيستيم از اين كه قدم بعدي چه بايد باشد ؟ و يا چيست ؟ اما سرانجام تبديل به دوره هايي ميشود كه منتظر آن هستيم . زيرا در آن دوره ها است كه ميفهميم براي مرحله بعدي زندگي خود آماده شده ايم . و اين به احتمال زياد يعني سطح جديدي از شخصيت در حال شكفتن است . چرا كه به ضرس قاطع ميتوانم بگويم محال است چيزي تا ابد همان بماند كه بوده . تغيير و شكوفايي جز لاينفك زندگي يك موجود است . حال تغيير فيزيكي باشد و يا روحي :) امروز هم جمعه بود و كلافگي جمعه اي مجددا سراغم آمد ؛ تنهایی دل به جاده زدم و از هواي پاك و سرد زمستاني لذت بردم . تركيب هواي تميز ، آسمان آبي ، ابر ، زمستان ، تلالو نور و صداي استاد شجريان ؛ باعث شد براي لحظات كوتاهي از همه جا و همه ي دغدغه هايم دور شوم  .  به همین علت , ...ادامه مطلب

  • من پريشان حال و دلخون با همين دنياي خويشم :)

  • متنفرم از روزهايي كه حتي خود نميدانم دردم چيست ؟ شايد هم ديوانه شدم و بقول آر دي لينگ ديوانگي يك سازگاري كاملا عقلاني با يك جهان ديوانه است .و اين يعني من هم در حال سازگاري با دنياي خويشم  :) به هر جهت هرچه فكر كردم دليل منطقي را پيدا نكردم و با همين شوريده حالي پشت فرمان نشستم  و به سمت شهر مورد علاقه ام رفتم بلكه مقداري از اين حال بد را به حال خوب تبديل كنيم .  بار ديگر شهري كه دوست ميداشتم / ميدارم / خواهم داشت  :) كليك و كليك  پ.ن : سردي دي ماه و زيبايي برف باعث شد كه اين كليپ را اماده كنم . ممنون از مهران ياوري عزيز:) + باهم بشنويم  + نوشته شده در جمعه هفدهم دی ۱۴۰۰ ساعت 22:40 توسط دلآرام  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مبر ز موي سپيدم گمان به عمر دراز / جوان ز حادثه اي پير ميشود گاهي

  • در آینه نگاه ميكنم و انگار چیز زیادی تغییر نکرده است. فقط پس از پنج سال چندين تارموي سفيد شده كه هر بار مادرم به زور آنها را از روي سرم جدا ميكند اما بي فايده است و شاید چند س, ...ادامه مطلب

  • از یک جایی به بعد آدم عوض می‌ شود

  • از یک جایی به بعد آدم عوض می‌ شود . یکسری خلق‌ و خوها ، عقاید، دغدغه‌ ها. خيلي چیزها می‌توانند روی این تغییرات موثر باشند. سن، تجربه، دوستان، جامعه و کتاب‌ ها و فیلم‌ ها و ... اين روزها بزرگترین تغییر, ...ادامه مطلب

  • هيچ وقت اجازه نده كه حدت را به تو متذكر شوند

  • همیشه از یك حدی که بگذرد قضیه برعکس ميشود. از يك حد كه مهربانتر شوي سو استفاده ها از تو زياد ميشود ، نقد و انتقاد و حسادت ها زياد ميشود از يك حدي که بیخیال تر شوي همه چیز روال‌ تر ميشود. لكن اين حد بس, ...ادامه مطلب

  • نميفهمند :)

  • توی هر خانه همیشه کسی هست که برای خوردن شیرینی وا رفته ته جعبه داوطلب می‌شود،برای خوردن آن بخش نرم ‌تر موز که نزدیک است خراب بشود، یا برنج ‌هایی که چسبیده به ته قابلمه و سفت شده.این آدم همان است که مو, ...ادامه مطلب

  • من هيچ وقت آدم دست و دلبازي نبودم :)

  • یک وقت‌هایی آهنگ‌هایی هستند که آدم را به خودشان می‌گیرند. یعنی جدا از آهنگشان، متن ترانه و شعری که خوانده می‌شود عجیب به دلت می‌نشیند. حس می‌کنی چه حرف دل تورا می‌زند. این جور وقت‌ها اغلب، سوزنمان گیر, ...ادامه مطلب

  • اين همان منظورم اين نبود است :)

  • در انتخابات کلمات دقت کنیم ، گاهی یک کلمه ی اشتباهی، نقطه ی پایان یک رابطه است :)  و انسان به اين نتيجه ميرسد كه تنهایی، اصلا چیز غمگین کننده و ناشادمانی نبوده و نيست و نخواهد بود :) به همين سادگي :)+  بي مخاطب :), ...ادامه مطلب

  • يكي از افتخارات زندگي ام شايد همين باشد كه هيچ وقت آدم دورو اي نبوده ام :)

  • يا اصول نقابت را خوب و محکم بچین که هیچ کسی پی به اصلت نبرد ، یا نقابت را بردار تا همه تکلیف خودشان را بدانند :) , ...ادامه مطلب

  • اين روزهاي من

  •  خودم را قایم می کنم پشت لبخندها. پشت مشغولیت های روزمره. عادی زندگی می کنم. بی سر و صدا رفت و آمد می کنم. خودم را گم می کنم توی بوی قهوه ای که بی دلیل بیدار نگهم دارد. فرار می کنم از خودم. فرار می کن, ...ادامه مطلب

  • من از حالم به این مردم دروغای بدی می گم

  • نه من ادم حسرت خوردن نيستم

  •   " خوردن ,ی ها رو بخور,کشیدنی ها رو نکش" مادربزرگم همیشه این را به عنوان نصیحت بهم میگفت.کاری ندارم که خیلی گوش نکردیم به حرف هایش.اما با خودم می گفتم حسرت , با اینکه خوردن ,ی است نمیشه خوردش و نباید.چرایش , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها