دلـم تنــگ است برای خواندن تابلوهای کیلومتری مشهـــد . برای گذشتن از پیچ و روبرو شدن با گلدســته ها و گنبــدت .برای آن قدمهایی که هر لحظه آرامتر میشد و قلبــی که ضربانش به گوش میرسید .دلم هــوای آن اذن دخـول با هــق هــق را دارد .هوای آن نمــازهای شکستــه ایی که میان غلغلــه ی جمعیت میخوانم و بعد کفــش به دست راهی داخل میشوم .دلم یک ذره شده برای اظطــراب لحظه های نزدیک شدن تا رسیدن به ضــریح و برای ایستادن با گریه و دست به سر گرفتن هایم وقت نگاه به ضــریح .دلم حتی تنــگ شده برای بوسیدن "درب وردی" و برای رواق به رواق پشت سر گذشتن و رسیدن به "پنجره فولاد" سرت را درد نیاورم آقـــــا جـــــان .من دلم پر زده برای یک مشهد . آقــا جــان نمیخوانی ام ؟؟
+ عیدتان مبارک : )
++ فردا روز خوبیست برای آغاز تصمیم مهمی که دارم : )
+++ عکس اگر اشتباه نکنم مربوط به حرم آقا امام حسین است اما بخاطر کبوترداخل عکس انتخاب شد